چهل سالگیم قول میدم یادم بیای.

همونطور که الان تو چهلمین پستم، آخرای بیست سالگیم یادم اومدی!

من هیچوخ باکلاس بازی درنیاوردم، زیاد چیزیو قایم نکردم به امید اینکه جذاب تر و خواستنی تر بنظر بیام، الانم بذار نکنم پس..
گوش کن خوب پس، من و تو مثه همیم، ولی شباهتمون مثه شباهت نوشته های من به طراحیام میمونه. اگه بذاریشون کنار هم شاید زیاد باهم کنار نیان، ولی هیچکسم نمیتونه شبیه بودنشونو انکار کنه.

و اگه من طراحیام باشم، تو نوشته هامی.
تو فک میکنی خیلی نترس و مغروری و همه حرفاتو میزنی راحت و چیزیو قایم نمیکنی اما حقیقت اینه که این منم که اینطوریم، لازمم نیس زیاد حرف بزنم راجب همه چی تا بفهمی.


اما الان گفتن اینا فایده نداره، من داره بیس سالم تموم میشه و دیگه احتمالا وخ پیدا نمیکنی که مثه اونروز، به اندازه ی اونروز و از اون فاصله منو ببینی و باهام حرف بزنی و همه ی وجودمو لمس کنی. آخه فک کنم جفتمون قبول داریم که برا یه آدم چِل ساله خیلی مسخره س اینکارا.